زير باران گريه مي کردم آرام و بيصدا تو چتر را بالاي سرم گرفتي اما همچنان گونه هاي من خيس از گريه ماند …!
و تو هرگز نفهميدي که چتر بايد بالاي دلم باشد نه روي سرم